یکشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۸

یکشنبه 11 بهمن 1388

نگفتم امروز یه روز خوبه!!!:دی...
هم بچه ها لطف کردن پروژه راهسازیم رو کمک کردن استارت زدیم، هم ف. لطف کرد واسه اینکه زبانش قوی شه، پروژه بتنم رو برد انجام بده (:دی)، هم واحدام زیاد شد، هم درس باز کردم واسه بچه ها (خداییش این مورد از همه بیشتر چسبید!!!...)، هم یه کاری که قرار بود واسه الهام انجام بدم،بعد مدتها یهو یادم افتاد و انجام دادم و خلاصه که هی مفید بود!!!!...
بعد الان داشتم میچرخیدم که یهو پست های بلاگ 360 ام رو دیدم، کلی شاد شدم با یاد اون روزا!!!...
فردا هم باید برم دنبال بقیه پروژه...بعد از ظهر هم امید زنگ زده دعوتم کرده جایی، از اونجا هم باید برم مهمونی خونه ال. اینا...
شاید فردا نرسم آپ کنم، شایدم برسم...تا چی پیش بیاد!!!...

پ.ن.:
17 روز مونده!!!:)...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر