سه‌شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۸

سه شنبه 29 دی 1388

چه حالی میده ماشین بردن تو دانشگاه!!!...البته قبلا هم ماشین رو گذاشته بودم تو ولی اینکه خودت با ماشین بری یه حال دیگه داره!!!:دی...امروز به بهانه ی سمپوزیم ماشین رو بردم تو عمران پارک کردم (البته هماهنگ شده بود) و بعد هم رفتم مکانیک که قرار بود مراسم شروع بشه...من ساعت 7.5 رسیدم و مراسم قرار بود یه ربع به 9 شروع بشه (البته به همه ساعت 8.5 اعلام شده بود) که طبق معمولِ این نوع برنامه ها، مراسم با تاخیر شروع شد...
واقعا نمیدونم چرا یه برنامه ای که این همه براش زحمت کشیدن با تاخیر شروع میشه!!!...مثلا امروز وقتی من به مسئول ستاد اجرایی گفتم ساعت 8:45 اِ، اول گفت منتظر فلان آقاییم، بعد که ایشون ساعت 9 اومد، گفتن حضار کم هستن هنوز!!!...آخه وقتی یک سری از افراد به موقع یا حتی زودتر از موعد اومدن، چرا به اونها احترام نمیذاریم و منتظر فلان کس و بهمان شخص میشیم!!!:-؟...
نمیدونم چی کار میشه کرد که ارزش وقت و برنامه ریزی رو در جامعه همه بدونن، شاید هم واقعا نیم ساعت مهم نیست!!!...
به هر حال امروز که خوب بود، بخصوص اینکه همونطور که دیروز فهمیدم من تنها عضو ستاد اجرایی بودم که در دوره ی کارشناسی مشغول به تحصیلم و این از خیلی از جهات بخصوص آشنایی بیشتر با اساتید برام خوب بود (هر چند شاید دیگه دیر باشه!!!...)


پ.ن.:
عکس های شیخ محمد بن راشد آل مکتوم با سران سایر کشورها رو در اینجا دیدم ... ... اگه تونستید خودتون ببینید، احتمالا اگر کمی با تاریخ آشنایی داشته باشین حس مشترکی پیدا خواهیم کرد!!!:(...
وای از فردا که دو تا امتحان دارم!!!S:...

۲ نظر: