پنجشنبه، دی ۱۷، ۱۳۸۸

پنجشنبه 17 دی 1388

از روز اولی که در پرشین بلاگ صفحه ای باز کردم به قصد نوشتن بود ولی همیشه دنبال یک موضوع مهم بودم...تا حدی که تقریبا هیچ وقت ننوشتم و اگه مطلب جالبی به نظرم میرسید با ذکر منبع کپی میکردم اینجا...البته تک و توک هم خودم مینوشتم وبیشتر هم مربوط میشد به زمانی که یاهو360 بود یعنی به خاطر سادگی در اونجا مینوشتم(توجیه تنبلی خودم در نوشتن)...بعد به ذهنم رسید که اسباب کشی کنم اینجا که شنیده بودم سیستم راحتتری برای انتشار مطالب داره...ولی از وقتی اومدم اینجا انقدر کارای دیگه انجام میدادم که نمیرسیدم به نوشتن...
تا اینکه امروز بواسطه ی اینکه امتحانات پایان ترم دانشگاهم داره از شنبه شروع میشه و من هم تا دیروز کلاس داشتم (یعنی عملا فرجه بی فرجه) همین یکی دو روز فرجه رو هم حوصله ی درس خوندن نداشتم و انقدر در اینترنت چرخیدم که دست آخر به این نتیجه رسیدم که من هم شروع کنم به نوشتن!!!:0...(از مزایای فرجه ها اینه که آدم به کارای عقب افتاده ی دیگش میرسه!!!:دی...)
پریروز توی شرکت صحبت همین بود که دکتر ذ. می گفت من 14 ساله دارم در سررسید کارهایی که در روز انجام دادم رو یادداشت میکنم و کمترین فایده ای که این کار داره اینه که در انتهای ماه میدونم چند درصد از وقتم رو روی چه کاری گذاشتم...
به هر حال مزایای یادداشت های روزانه کم نیست و همه هم به آنها واقفیم ولی مهندس ا.ه. پرسید که یادداشت های الکترونیکی چطورند و دکتر ن. هم در جواب این توضیح رو داد که اگر نمره ی فکر کردن به کارهای روزانه نمره 1 و نمره نوشتن آنها 10 باشد، نسخه الکتریکی آن 100 میگیرد...
حالا من نمیخوام اینجا شرح کارهای روزانه ام رو بنویسم ولی به هر حال از اونجایی که امروز رسما کار مفیدی انجام ندادم و عذاب وجدان گرفتم بدلیل درس نخوندن، این یادداشت رو بعنوان استارت نوشتم که حداقل به رسم دیرینه ی انجام کارهای مفید متفرقه در فرجه ها عمل کرده باشم!!!:دی...)
خلاصه که از این به بعد اگه بتونم روزانه مطالبی رو اینجا مینویسم...نمیدونم چی ولی فعلا مینویسم!!!...

پ.ن.:
این بلاگر چرا از این شکلک ها نداره!!!...من عادت کردم احساساتم رو تو نوشته هام با اونا بروز بدم!!!:(...اگه کسی راهکاری داره بگه لطفا!!!...

۲ نظر: