چهارشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۸

چهارشنبه 30 دی 1388

آخیش...صبح امتحان بتن دادم که نمیدونم چه کردم، نمیخوام هم بدونم فعلا، چشم به کرم استاد دارم!!!:دی...بعدش یعنی از ساعت 12 تا 1.5 هم اقتصاد خوندم و رفتم امتحان دادم اونم با ماشین حساب یکی از آشناهای آیندمون!!!P:...خدا خیرش بده!!!...نبود که میافتادم، چون یکی از بچه ها زحمت کشیده بود همه ی جزوه رو زده بود تو ماشین حساب خودش (ولی چون ماشین حساب من با اون یک مدل نبود نمیشد بگیرم ازش) و من بواسطه ی ماشین حساب این یکی دوستمون همه جزوه رو با خودم بردم سر جلسه و نوشتم!!!(ماشین حسابش هم موند رو دستم، باید بدم یکی بره بده بهش بلکن مایه ی خیر بشه این امتحان و ماشین حساب!!!:دی...)
البته حال نداشتم همشو بنویسم، یه سوال ننوشتم!!!O:...

بعد امتحان هم با س. رفتیم تا مکانیک برای اختتامیه سمپوزیوم...فردا هم بازدیدهاست...
درسته که دومین سمپوزیوم بین المللی مهندسی محیط زیست بود ولی میشه اولین درنظر گرفت بعد از این وقفه ی 9 ساله و خیلی از ناهماهنگی ها رو هم به پای تجربه ی اول نوشت!!!...


پ.ن.:
امشب قرار بود برم یه جایی که خیلی دوست داشتم ولی بنا به دلایلی نشد!!!...اولش حالم گرفته شد ولی بعد فکر کردم حتما خیری بوده!!!...شما به قسمت اعتقاد دارین!!!؟؟؟:-؟...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر