جمعه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۸

جمعه 9 بهمن 1388

چند روز پیش که یه داستانک خفنی تو بلاگ یکی از دوستان خوندم که خودش نوشته بود، خیلی رفتم تو فکر که دوستام چی مینویسن تو بلاگشون و من چی!!!؟؟؟...
بعد امروز داشتم میچرخیدم به کلی بلاگ برخوردم که همشون خاطره مینوشتن فقط هم خاطره، هیچ نکته ی دیگه ای هم تو بلاگشون نبود...
داشتم فکر میکردم که اگه قرار به طبقه بندی بلاگها باشه، بلاگ من واسه خودش یه طبقه است!!!...چون نه مثل دوستان خاطره نویس خاطره مینویسم (به اونصورت مفصل!) نه مثل بعضی بلاگها خبر، نه مثل یه سری زرد! و نه مثل خیلی ها هنر داستان نویسی و شعر و اینا دارم!!!...بعد دیدم خب خود این هم یه سبکیه، بلاگ یه آدم پر رو که هیچی واسه گفتن نداره و بازم مینویسه!!!:دی...(البته همینجا بگم که این دسته از بلاگها هم زیاد هست و من صاحب سبک نیستم!!!؛)...)
بعله خلاصه، همچنان با پررویی مینویسم، وقتی هم موضوع نداشته باشم اینجوری به خودم گیر میدم که فقط یه چیزی بنویسم!!!...


پ.ن.:
آقا اون روز ف. از قول ز. ( © !) یه ضرب المثلی به کار برد که جدیدا میبینم خیلی کاربرد داره: "نخود تو دهنش خیس نمیخوره"!!!...عجب ضرب المثلیه!!!:دی...
فردا انتخاب واحد دارم، خدا بخیر کنه چه روزی میشه!!!:دی...

۱ نظر:

  1. نگفتی توی پینوشت اینو واسه کی استفاده کردیم!!!(ضرب المثل رو میگم!)

    ف.

    پاسخحذف