پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۸

پنجشنبه 1 بهمن 1388

صبح که پاشدم باید تا قبل از ظهر ماشین حسابی رو که دیروز گرفته بودم رو میبردم میدادم به صاحبش در نتیجه حول و حوش ساعت 11 بود که رفتم دانشکده و ماشین حساب رو که دادم یکی از دوستان تماس گرفت که کارم داره و چون نزدیک محلی که بود، بودم گفتم میام پیشت و رفتم جایی که قرار گذاشته بودیم و شروع کرد به صحبت کردن در مورد مسئله ای که چند ماه پیش براش اتفاق افتاده بود و از قضا من هم در جریانش بودم تا حدودی... خلاصه این دوستمون خیلی دلش پر بود از جنس مذکر!!!...البته تا حدودی ایشون حق داشت و تا حدودی هم حق رو به طرف مقابلش (که بازهم از دوستانمه) می داد (از اونجایی که مطمئن هستم که اطرافیان من این دو نفر رو نمیشناسن، این مسئله رو اینجا نوشتما!!!...اونم بصورت کلی، وگرنه دهنم چفته!!!D:...)
خوشحال شدم که بعد از گفتگوی 1.5 ساعتمون این دوستمون هم خوشحال بود و نتیجه گیریی از بحثمون کرده بود برای خودش!!!O:...من که نفهمیدم ولی خوبه!!!D:...در کل تا بعد از ظهر تو فکر راه حلی برای کمک بودم که آ. به طور غیرمنتظره ای زنگ زد و کاملا شگفت زده شدم و بعد از صحبتی هم که با هم کردیم بهم گفت که زیاد در روابط پیچیده ی آدمها دخالت نکنم!!!...البته من دخالت نکردم، دخالت داده شدم!!!...حالا نمیدونم که راه حلهایی که به ذهنم رسیده در مورد یکی از مشکلات عجیب این دوستم رو بهش بگم یا به گفته ی آ. دخالت نکنم!!!؟؟؟:-؟...


پ.ن.:
شب خونه ی ا.ر. دعوت هستم و این س. و ر. باز پیچوندن ما رو و نمیان!!!...

۳ نظر:

  1. are khodaee mibini hamash tu pichim
    avalan ke (a) ru khub miay 2voman ke be nazare man kheily dekhalat nade faghat mahze hamfekry nazareto begu peigir nasho ke.... dar vaghe ye juraee ba a movafegham valy na 100% badesham inke gofty age mikhunim pageto chera pas nazar nemidim goftam ye nazary bedam ghasde dekhalat nadashtam:-DDDDDDDDDDDDDDDDD

    پاسخحذف
  2. manzur az nashenas manam goftam chun kheily nazaram toop bude esmamam bedam heife

    پاسخحذف