دوشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۸

دوشنبه 3 اسفند 1388

امروز بالاخره بعد از نزدیک به یک ماه رفتم سرِ کار!!!...تصمیمم اینه که از هفته ی دیگه، بعد از امتحانم، مرتب تر (از لحاظ زمانی) برم شرکت، گوش شیطون کـَـر!!!:دی...
قسمتی از بحثی که سر ناهار داشتیم راجع به خوش بینی و بدبینی افراد بود و مهندس ل. که از قضا جز افراد بدبینه عبارتی رو گفت که فکر کنم شنیده باشید: یک فرد خوشبین هواپیما رو اختراع میکنه و یک فرد بدبین چترنجات رو!!!...و نتیجه بر این شد که وجود افراد خوش بین و بدبین هر دو در یک گروه لازمه البته با نسبت 9 به 1 از نظر دکتر ن. و از نظر ا. این نسبت خوش بینها به بدبینها 5 به 1 باید باشه و 4 نفر هم خنثی لازمه!!!:دی...
بعد از ظهر هم باید فولاد میخوندم که تغییر زمان کلاس خاک2 برنامه ریزیم رو برای طول ترم بهم ریخت و حواسم پرت شد و بهانه ای برای نخوندن فولاد!!!...دعا کنید فردا بخونم و امتحانم رو خوب بدم!!!...


پ.ن.:
چند وقتیه به یه دوستی قول دادم کاری براش انجام بدم ولی نمیرسم!!!...اینجا رو نمیخونه ولی امیدوارم حس نکنه که دیشب که نتونستم جوابش رو بدم برای اینه که دارم میپیچونمش!!!:دی...

۱ نظر: