جمعه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۸

جمعه 23 بهمن 1388

صبح ساعت 9 در میدان مارکار قرار داشتیم که بریم شهر رو امروز بگردیم و فردا رو که تعطیله بریم خارج از شهر...با وجود اینکه شهر آرام و خلوتیه و ترافیک نداره، ولی ساعت 9 و 20 دقیقه رسیدیم، هم بخاطر دیر حرکت کردن از تفت که 15 کیلومتری فاصله داره تا یزد و هم بخاطر چراغ قرمزهای عجیب این شهر...جالب بود که هر طرف چهارراه که ما بودیم چراغ سبز 20 ثانیه بود و مسیر دیگه 80 ثانیه!!!:دی...
از میدان امیرچقماق و شیرینیپزی حاج خلیفه رهبر شروع کردیم و با پیاده روی در بافت تاریخی از خانه لاریها، زندان اسکندر (مدرسه ضیاییه)، بقعه 12 امام، خانه محمودیها و مسجد جامع و کوچه باغها دیدن کردیم و بعد از صرف ناهار و استراحت بعد از ظهر رفتیم به آتشکده و در باغ دولت آباد منتظر عده ای دیگه از اقوام که میدونستیم به یزد اومدن شدیم و پس از بازدیدی مفصل، به دخمه (گورستان زردشتیان) رفتیم و بعد از کوهپیمایی در غروب، 18 نفری رفتیم به صفاییه...
تصمیم بر این بود که فردا رو بریم به باغ یکی از آشنایان در اطراف مهریز که هم کویر رو ببینیم و هم کوه و برف و باغ و خلاصه چهارفصل که بدلیل بالا بودن تعداد نفرات، و اشاره به در دیزی و حیا گربه، ما 9 نفر بیخیال شدیم و قرار شد فردا رو هم یزد و اطرافش رو خودمون بگردیم تا اون 9 نفر برن و برگردن!!!:دی...


پ.ن.:
واقعا اینجا اکسیژن و آرامش داره، جای همه دوستان خالیه...
5 روز مونده...
دسترسی به اینترنت ندارم اینجا ولی خبر خوبی بهم دادی، خوشحال شدم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر