البته باید اتاقم رو هم مرتب میکردم برای شروع ترم جدید...عکسهای مسافرت هم که زیاد بود و دیدن اونها هم کلی وقت گرفت...
مثل اینکه ترم شروع شده جدی جدی و از فردا باید برم دانشکده...یه سری هم باید به شرکت بزنم...خیلی وقته نرفتم، فکر کنم دکتر ن. عذرم رو بخواد!!!P:...
سر شب خبر ناراحت کننده ای گرفتم از یکی از آشنایان، ایشالا مشکلشون زودتر حل بشه...
پ.ن.:
صبحی توو بلاگ س. بودم که با استفاده از امکانات جانبی بلاگش یه فال گرفتم، این اومد:
"یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور// کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور"...
خدا رو شکر!!!:)...
2 روزمونده...
salam,bloge jalebi darid.
پاسخحذف