جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۸

جمعه 16 بهمن 1388

یه ماه شد که شروع کردم به صورت روزانه اینجا بنویسم، این روزها خیلی میخوام یه چیز مفید بنویسم ولی وقت نمیکنم شاید هم تنبلیه!!!...
این پست رو هم فقط اومدم بنویسم که نوشته های یک ماهه قطع نشه!!!...

این روزها اکثر دوستان تو تعطیلات بین ترم هستن و زنگ میزنن برای تنظیم کردن یک برنامه که بتونیم دور هم جمع شیم، اینقدر گفتم پروژه دارم امید امروز زنگ زده میگه آقای پروژه کی ببینیمت!!!:دی...فکر کنم از دستم ناراحت شده!!!...امیدوارم بتونم از دلش در بیارم، واقعا این روزها به هیچ کار دیگه ای نمیرسم...امروز از صبح تو خونه بودم!!!...

پ.ن.:
12 روز مونده!!!...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر