جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۸

جمعه 21 اسفند 1388

امروز با اینکه کلی آدم ویژه ای شده بودم و کلی کار انجام دادم ولی بازم این لوستر دم در خونه موند!!!...داستانی شده تمیز کردن این لوسترها!!!...
تازه امروز خودم و سایر اعضای خانواده رو هم شرمنده کردم و رفتم روکش صندلیهای ماشین رو که چند وقتیه تو فکر تعویضشونم عوض کردم!!!...خدا خیرم بده!!!:دی...البته آ. میگه این یعنی دیگه نمیخوای ماشین رو عوض کنی که فکر میکنم راست میگه!!!:ِدی...
بعد از چند وقت دیدن فیلمهای کوتاه و سریال و غیره، نشستم یه فیلم هم دیدم بالاخره، اونم فیلم آخر جکی چان، به اسم جاسوس ِ در ِ بغلی، کلی خندیدم البته که کیفیت کارهای قبلیش رو نداره چون پیر شده و بدل بجای خودش گذاشته ولی کلا خیلی دوسش دارم، کلی نایس-گای می باشد!!!:دی...

پ.ن.:
فردا قراره بعد از 3سال و نیم آرش رو ببینم اگه خدا بخواد و آریا هم اگه بیاد!!!...دم عیدی خوبه!!!...شاید یه سری هم به مدرسه زدیم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر