دوشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۹
اشتراک در:
پستها (Atom)
عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد راستی و مهر و محبت فسانه شد، قول و شرافت همگی از میانه شد از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد دیده تر کن! جور مالک ، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب ساغر اغنیا پر می ناب، جام ما پر ز خون جگر شد ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن ساقی گلچهره بده آب آتشین، پرده ی دلکش بزن ای یار دلنشین ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین کز غم تو ، سینه من، پر شرر شد ، پر شرر شد